بایگانی دسته: روزنوشت

قانون پارکینسون

قانون پارکینسون میگه که :

work expands so as to fill the time available for its completion

به زبان ساده‌تر “یک کار به اندازه ای که براش زمان تعیین کنید طول میکشه” و این یعنی اگر زمانی کمی برای کارتون تعیین کنید اون کار توی اون زمان کم انجام میشه.
البته حواستون باشه که از این قانون برداشت اشتباه نداشته باشید و زمان کمی رو برای خودتون تنظیم کنید و زیر فشار قرار بگیرید. زمان منطقی تعیین کنید تا بتونید خروجی خوبی بگیرید.

مراقب ایمیل های اسپم باشید که از شما اخا‌ذی نکنن!!

دیروز توی یکی از میل سرور ها مشکلی پیش اومده بود و من داشتم ایمیل های اون میل سرور رو چک میکردم، اشتباهی توی قسمت اینباکس بود و چشمم به یکی از ایمیل هایی خورد که جالب بود. یک متن عربی طولانی بود. از روی آدرس و اسم ایمیل مشخص بود که از سمت کشور های عربی نیومده پس با گوگل ترنسلیت متن رو به انگلیسی ترجمه کردم و به ایمیل زیر رسیدم :

Welcome
I am a professional programmer who has just hacked your device’s operating system.

You’ve been under my observation for a few months now.
The thing is that your device has been infected by an adult website that you recently visited

Let me explain everything in detail in this case, if you don’t know much about it.
The Trojan gives me full access and control of the device.
Likewise I can see everything that is displayed on your screen, and activate your camera and microphone without you knowing it.

Besides, I can also access the entire list of contacts available on social networks and the entire directory.

You may be wondering – why couldn’t your antivirus detect the malware?

Well my malware uses a driver, its signature is updated every 4 hours, so your antivirus stays quiet.

You have prepared a good video and you will be satisfied with it in the left part of the screen, while in the right part you can see the video you were watching at that time.

One mouse click is enough to send this video to your entire contact list from mail and social networks.
I can do more than that and publish access details for all the emails and messaging you use.

If you want to avoid this from happening, you should:
Arrange to transfer $1200 (USD) to my Bitcoin wallet (if you are not familiar with the steps to do this, you can refer to Google: “buy Bitcoin”).

My Bitcoin wallet (BTC wallet): 19PB4o2gJMeyMvynf3fGhfmYktceQU9vu

Upon receipt of payment, I will delete the video immediately, and assure you that you will never hear from me again.
You have 50 hours (2 days+) to arrange payment.
I will automatically receive a notification once you read this email, so the timer will start from the moment you read this email.

There is no need to try to reply to me, because it does not make sense (the sender’s email address is automatically generated).
There’s no point in trying to file a complaint either, since this write-up can’t be detached, just like my Bitcoin address.
I don’t make any mistakes.

If we learn that you tried to share this email with anyone else, your video will be shared publicly immediately.

my regards.

چرا این ایمیل فیکه ؟

خب تقریبا هر آدمی که یکم تجربه داشته باشه و این ایمیل رو بخونه متوجه اشتباهات ایمیل میشه. من سعی میکنم در ادامه قسمت های مختلف ایمیل رو توضیح بدم و بگم چرا این ایمیل اسپمه.

متن ایمیل که خیلی مقتدرانه شروع شده و گفته که professional programmer هست. توی قسمت های مختلف ایمیل هم سعی کرده با کلمه هایی مثل Trojan یا توضیح signature و توضیحات فنی دیگه نشون بده که ما با یک هکر حرفه ای طرفیم در صورتی که ی حرفه ای اینطوری ایمیل نمیزنه 🙂

در ادامه ایمیل مدعی شده که به همه چیز دسترسی داره، از اسکرین و دوربین گرفته تااا ایمیل و کانتکت ها که خب این هم واضحه که چرته. چون ما روی این سرور نه محیط گرافیکی داریم که چیزی روی صفحش نشون داده بشه و نه دوربین بهش وصله و نه هیچ چیز دیگه .

توی ایمیل سعی کرده با ایجاد ترس سعی کنه به خواستش برسه مثلا توی قسمت اولیه ایمیل گفته که دستگاه شما به خاطر سر زدن به یک سایت بزرگسالان آلوده شده و فیلمی هم که داشتی میدیدی رو ما فهمیدیم چی بوده و اگر پول رو به ما ندی چون به همه مخاطبینت دسترسی داریم ارسال می‌کنیم که آبروت بره.

من از قسمت آخرش خوشم اومد که تمام راه حل هایی که در مرحله اول به ذهن ما میرسه مثلا شکایت بکنیم ، پول رو پرداخت نکنیم یا ایمیل بزنیم و باهاش صحبت کنیم رو بررسی کرده و گفته که هیچکدوم از این راه حل ها کارساز نیست و به قول خودش He doesn’t make any mistakes.

از جهت هایی هم بنظرم با هکر خوبی طرفیم چون بهمون در مورد بیت کوین گفته و گفته اگر نمیدونیم چی هست بریم سرچ کنیم و یادبگیریم یا ی جایی دیگه از ایمیل بهمون قول داده که اگر پول رو بدیم فیلممون رو پخش نمی‌کنه. بنظرم که با ی آدم حسابی طرفیم 🙂

نکته آخر هم که ثابت میکنه این ایمیل فیکه این هست که معمولا هکر ها وقتی به اطلاعاتی دسترسی پیدا می‌کنند بخشی از اون رو به عنوان سند اینکه دیتاشون واقعیه توی ایمیل میفرستن در صورتی که توی این ایمیل فقط بهمون گفته که به همه چیز دسترسی داره اما چیزی برامون نفرستاده

چرا چنین ایمیلی ارسال میشه؟

همونطور که گفتم این ایمیل اسپمه. ایمیل های اسپم به ایمیل هایی گفته میشه که برای تعداد زیادی آدم که دلشون نمیخواد چنین ایمیلی بگیرن فرستاده میشه. کسی هم که پشت این ایمیل هست احتمالا یک لیست بزرگ از ایمیل داره و این متن رو برای تعداد زیادی ایمیل ارسال کرده.
جریانی که پشت این ایمیل هست از این قراره که طرف به قصد اخاذی این ایمیل رو به تعداد زیادی آدم ارسال میکنه، و سعی میکنه با یکسری ادعا یکمی ترس ایجاد کنه و در نهایت هم چون خیلی از آدم ها سواد کامپیوتری به اندازه کافی ندارن ، از طرفی ترسیدن و نگران این هستن که فیلمی که وجود نداره پخش بشه پس پول رو به حساب بیتکوین واریز می‌کنن.

اگر چنین ایمیلی گرفتیم چیکار کنیم ؟

اول از همه اینکه آروم باشید و هیجانی تصمیم نگیرید. با دقت متن رو چند بار بخونید اونوقت ایراداتش رو پیدا می‌کنید.
این ایمیل به شکل خاص، زیادی ضایعه ولی اگر ایمیل بهتری دریافت کردید می‌تونید از طریق پلیس پیگیر بشید.
در نهایت هم حواستون باشه که چنین الگو هایی شروع یک چرخه ی بی پایان برای باج گرفتنه . ممکنه شما یکبار پول رو واریز بکنید اما چه تضمینی وجود داره که دوباره طرف ایمیل نزنه و این بار پول بیشتری رو بخواد؟
سواد دیجیتالی این روز ها خیلی مهمه و متاسفانه توجه کمی به این موضوع شده. تا جایی که می‌تونید سعی کنید سواد دیجیتالتون رو افزایش بدید، ابزار هایی که استفاده می‌کنید رو بشناسید و در موردشون سرچ کنید.
در آخر هم فدای سرتون، همه آدم ها به سایت هایی که شما سر میزنید سر میزنن، چیز هایی که شما میبنید رو اون ها هم میبینن.

دانشگاه بریم یا نه?

جدیدا نظر آدم های مختلف با سن های مختلف توجه‌ام رو جلب کرده در مورد دانشگاه. هر کسی نظر خاص خودش رو داره و از زاویه دید خودش نظرش رو میگه. منطقا با یک فرمول کلی برای همه آدم ها نمی‌شه گفت که دانشگاه خوبه یا بده یا … در نتیجه من هم تصمیم گرفتم نظرم رو بنویسم.

اول اینکه یک پیش‌زمینه ای در مورد من باید بدونید تا زاویه دید من به دانشگاه رو کمی بهتر متوجه بشید. من مدرک کارشناسی و ارشد کامیپوتر دارم و هر دو دانشگاه دولتی و راه دور بودن. کارشناسی رو از طریق کنکور و ارشد رو بدون کنکور خوندم. شغلم مستقیما با رشتم مرتبطه و شروع یادگرفتن کامپیوتر هم از همین دانشگاه شروع شده.
سعی می‌کنم اول خوبی ها و بعد بدی ها رو بگم و درنهایت با جمع بندی نظرم رو بنویسم.

خوبی ها

نکته اصلی دانشگاه برای من دیدن آدم های مختلف با نگرش های مختلفه. خط فکری های مختلف رو توی دانشگاه بین بچه ها میشه دید و خیلی چیز های با ارزش تری که توی کتاب های دانشگاه نیست رو میشه اونجا یاد گرفت. ی بار جمله ای رو توی توئیتر خوندم که گفته بود “فاصله ی ۱۸ تا ۲۲ سالگی ۴ سال نیست بلکه ۴۰ ساله” و برای من این جمله توی دانشگاه ثابت شد. تجربه ‌ای که توی اون ۴ سال از زندگی کردن توی خوابگاه و آشنا شدن با آدم های مختلف بدست آوردم واقعا ارزشمنده برام. دید خیلی بهتری نسبت به اطراف و مسائل مختلف پیدا کردم.

زندگی داخل خوابگاه شما رو عوض می‌کنه. هر چقدر هم که به خانواده وابسته نباشید، بودن داخل خوابگاه شما رو آدم مستقل تری میکنه. تقریبا هر کاری که بخواید انجام بدید به عهده خودتونه و باید با هر کیفیتی که شده از پسش بر بیاید. از طرفی زندگی کردن کنار آدم های دیگه به شما یاد میده که چطوری با شرایط و آدم ها و اخلاق ها مختلف کنار بیاید.

دوران چهار ساله‌ی دانشگاه (توی ارشد اوضاع کمی متفاوت میشه) کسی با شما کاری نداره. اجتماع و خانواده از شما انتظاری نداره ، استرس کنکور و قبولی در دانشگاه تمام شده و فرصت بیشتری دارید برای کشف محیط اطرافتون . از طرفی تا قبل از ۱۸ سالگی احتمالا خانواده روی شما کنترل بیشتری داره ولی بعد از اون آزادی بیشتری خواهید داشت و این فرصت کشف موقعیت های جدید رو میده
همین فرصت کشف چیز های جدید و اینکه کسی با شما کاری نداره این امکان رو به شما میده که آماده بشید برای دوران بعد از دانشگاه و بازار کار. می‌تونید کار های مختلف رو امتحان کنید و بعد از اینکه پیدا کردید چی دوست دارید شروع به یادگرفتنش کنید، با این کار وقتی از دانشگاه خارج میشید آماده کار هم هستید. درک می‌کنم که درس خوندن توی دانشگاه وقت زیادی میگیره و شاید بگید فرصت یادگرفتن چیز های جدید نداریم ولی لازم نیست توی دانشگاه ۲۰ بگیرید. 🙂 سعی کنید نمره خوب بگیرید و از فرصت اضافه ای که در اختیارتون هست برای یادگیری و تجربه استفاده کنید.

بدی ها

برای گرفتن مدرک شما باید ی مجموعه درس مشخص رو بر اساس چارت دانشگاه بخونید. مجموعه ای از درس هایی که هیچ وقت توی زندگی بدردتون نمی‌خورن از درس های عمومی گرفته تا درس هایی که تخصصی اند ولی شاید توی فیلدی که شما به شکل جدی دنبالش می‌کنید بدرد نمی‌خورن مثل درس های سخت افزار برای کسی که میخواد برنامه نویس باشه یا مثلا فیزیک ۱ و ۲ با آزمایشگاهش با هم :/
چنین درس هایی فقط وقت شما رو تلف می‌کنند. درسته که شما در نهایت یک چیزی یاد میگیرید من هم مخالف یادگرفتن نیستم اما ایده این هست که از فرصت به شکل خوب استفاده کنیم. گاهی خوابیدن و استراحت کردن بهتر از انجام دادن کاری هست که هیچ آورده ای برای شما نداره.

یکی از بدی های دانشگاه های دولتی تعهد خدمت به مدت خیلی طولانی تر از اون چیزی که درس خوندیده. مثلا من به مدت ۴ سال کارشناسی درس خوندم و به مدت ۸ سال باید کار کنم تا بتونم مدرکم رو آزاد کنم. درسته که بخشی از هزینه تحصیل من رو دولت داده ولی منصفانه این هست که اگر ۴ سال هزینه کرده من هم ۴ سال تعهد خدمت داشته باشم.

این مورد به خودی خود بد نیست ولی خیلی از بچه هایی که مخالف دانشگاه هستند اون رو مطرح میکنند و اون این هست که بعد از دانشگاه بیکارن و کار پیدا نمی‌کنند. در حال حاضر برای بچه های کامپیوتر شغل هست اما خیلی از بچه ها بیکار هستند. در رابطه با دانشگاه این رو باید بگم که دانشگاه به شما اونقدر سواد یاد نمیده که بتونید باهاش کار پیدا کنید و اگر قصد دارید کار پیدا کنید باید خارج از حیطه دانشگاه شروع کنید به یادگرفتن. یوتوب ببینید، پروژه تعریف کنید و انجام بدید، کتاب بخونید و توی مهارت های تخصصی تون عمیق بشید.

جمع‌بندی

نظر کلی من این هست که برای کنکور خودتون رو نکشید، سعی کنید معقول درس بخونید و به خودتون سخت نگیرید. شما قرار نیست همیشه بهترین باشید و از طرفی دنیا بزرگتر و پیچیده تر از این هست که قبول شدن یا نشدن داخل یک دانشگاه سرنوشت شما رو به کلی تحت تاثیر قرار بده.
برید دانشگاه، یکمی درس بخونید، کلی تجربه کسب کنید و در نهایت از این فرصت ۴ ساله برای شناخت بهتر خودتون ، درک کردن محیط اطراف و کشف آدم های جدید استفاده کنید. توی دانشگاه دوستای خوبی پیدا می‌کنید که شاید تا آخر عمر براتون بمونن.
در کل این چهار سال رو حروم نکنید در عین حال که خوش میگذرونید، دنبال یادگرفتن و عمیق شدن هم باشید. دانشگاه با تمام سختیاش بالاخره ی روزی تموم میشه و فقط خاطره های خوبش باقی می‌مونه.

پ.ن : عکس های بالا مربوط به دانشگاه هستن. من روزای خوبی رو توی اون دانشگاه و شهر داشتم و همیشه دوست دارم بهش برگردم. عکس های باحال تری هم داشتم ولی خب نمیشه اون ها رو اینجا گذاشت.

این هم از امروز

امروز صبح ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه از خواب بیدار شدم و اولین خبری که خوندم این بود که ایران دیشب راکت و موشک به سمت اسرائیل شلیک کرده.
اوضاع عجیبیه، هر لحظه گزارش میدن که چه موشکی از کجا شلیک شده، کجا رفته و … .
امیدواریم ادامه دار نباشه، جنگ در هر صورتی بده، یکسری آدم که فقط ی زندگی عادی میخوان، قربانی خواسته‌های یکسری آدم جاه طلب دیگه میشن.

دفاع پایان نامه – قسمت چهارم

به تاریخ ۲۷ بهمن ۱۴۰۲

الان که دارم این مطلب رو می‌نویسم ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه جمعه شب هست. کل امروز رو بارون اومد، الان هم هنوز نم‌نم داره میاد.
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ حدود ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه رفتم به سمت ترمینال. ساعت ۱۰ شب بلیط اتوبوس داشتم. حدود نیم ساعت زودتر رسیدم. ساعت ۱۰ سوار شدم و تقریبا ۱۵ دقیقه بعد از سوار شدن اتوبوس راه‌ افتاد.

توی اتوبوس منتظر بودم که حرکت کنه

کل مسیر رو بیدار بودم و نتونستم بخوابم، ولی بغل دستیم کل مسیر رو خوابید. یکمی جای منو تنگ کرده بود و بد خوابیده بود ولی اشکالی نداشت، کلا ۶ تا ۷ ساعت قرار بود پیش هم باشیم. ساعت ۴ و ۳۰ دقیقه صبح رسیدم به مقصد. با اینکه زمستون بود ولی اونقدر ها هم سرد نبود. تاکسی گرفتم و مستقیم رفتم سمت خوابگاه داخل خیابان نوروزیان.

درب ورودی خوابگاه

ساعت ۴ و ۵۰ دقیقه رسیدم خوابگاه. بعد از اینکه از نگهبانی رد شدم رسیدم به مهمانسرا که قراره یک شب اینجا بمونم. درب مهمانسرا بسته بود و ی شماره موبایل هم روی در بود که بهش زنگ زدم که درب رو برام باز کنه ولی مسئول مهمانسرا گفت که کسی اونجا نیست و ساعت ۸ صبح میاد. یعنی من باید تا ۸ صبح اونجا صبر می‌کردم.

درب ورودی مهمانسرا. یکم دربش داغونه ولی اونقدر ها هم بد نبود.
محوطه ی اطراف مهمانسرا که چند ساعتی رو منتظر موندم

هوا تاریک بود ولی خیلی سرد نبود. توی محوطه‌ی خوابگاه ها، پشت درب تا صبح منتظر موندم. ساعت ۷ تقریبا هوا روشن و کمی سرد شده بود. اما هنوز مسئول مهمانسرا نیامده بود.

محوطه اطراف مهمانسرا وقتی هوا روشن شد.

ساعت ۸ مسئول مهمانسرا اومد و رفتم داخل. کل مهمانسرا حدود ۵ تا اتاق داشت ، دو تا حمام ، یک دستشویی و یک آشپزخانه.
اتاق یک ، تخت شماره ۸ مال من بود.

تخت و وسایل من توی اتاق مهمانسرا
آشپزخانه مهمانسرا

به خاطر تعطیلات و شروع ترم جدید مهمانسرا خالی بود. یکمی جمع و جور کردم و لباس عوض کردم و رفتم به طرف دانشگاه، ساعت ۱۱ زمان دفاع من بود. تقریبا یک ساعت و نیم زودتر رسیدم به دانشگاه. یکی از بچه ها داشت دفاع می‌کرد و یکی دیگه از بچه ها که قبل من دفاع داشت پشت درب بود تا نوبت دفاعش برسه. من هم به عنوان مهمان دفاعش رو شرکت کردم. استرس داشتم و کلا فراموش کردم عکس بگیرم. آدم های زیادی برای دیدن دفاع نیومده بودند. برای دفاع من دو داور، به همراه استاد راهنما بودن و دو تا دانشجو هم بودن که بعد از دفاع خیلی به من لطف داشتن و کمی باهم صحبت کردیم.
از روز قبل که بیدار شده بودم دیگه نخوابیده بودم و یعنی تقریبا ۳۰ ساعتی بود که نخوابیده بودم ولی اصلا خوابم نمیومد.
ساعت ۱۱ داشتم لپ تاپ رو برای دفاع آماده می‌کردم و ساعت ۱۱ و ۲۰ دقیقه ارائه استارت خورد. دقیقا ۲۰ دقیقه صحبت کردم و بر خلاف انتظار خودم اصلا استرس نداشتم و خوب پیش رفت. بعد هم داور ها شروع کردن به سوال کردن که اونم خیلی خوب پیش رفت و تقریبا تونستم با کمک استاد راهنمام جواب های خوبی بدم. در نهایت هم من راضی بودم، هم استاد راهنما و هم اون دو تا دانشجویی که مهمان بودند. برای چند دقیقه از جلسه دفاع فرستادنم بیرون تا داوران و استاد راهنما نمره‌ی نهایی رو مشخص کنند. نمره نهایی ۱۸.۹۰ از ۱۹ بود. اون یک نمره هم اگر پایان نامه رو چاپ کنم بهم بعدا میدن. حس خوبی بود. چنتا برگه رو امضا کردم و بیرون از جلسه منتظر استاد راهنما بودم که باهم صحبت کنیم. بعد از اتمام دفاع برگشتم به طرف مهمانسرا.

بعد از دفاع به سمت درب ورودی دانشگاه برای برگشت به مهمانسرا

رسیدم مهمانسرا لباس عوض کردم و حدود ساعت ۱ و نیم خوابیدم. ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه دوباره رفتم بیرون که توی شهر ی چرخی بزنم و یکم خرید کنم. طبق عادت همیشه قبل از رسیدن به میدان اصلی شهر (بهش سبزه میدون یا میدون امام هم میگن) از اتوبوس پیاده شدم و رفتم به طرف بازار سنتی شهر. لپ تاپ و چنتا وسیله‌ی دیگه که توی خوابگاه نذاشته بودم توی کوله پشتی‌ام بود و یکمی سنگینیش اذیتم می‌کردم. بازار سنتی تو در تو و بزرگه. چنتا جای تاریخی هم وسط بازار هست که من دقیقا نمی‌دونم چی هستن ولی فک کنم بهش می‌گن سعد السلطنه.

بعد از بازار سنتی رفتم خیابون خیام ، که محله‌ی ژیگول تری هست. رفته بودم که قاب برای گوشیم بخرم ولی اون مغازه‌ای که دنبالش بودم رو پیدا نکردم. سمت فلاسک فروش هم رفتم ولی فلاسک نخریدم. فلاسک قبلیم هنوز سالم بود و ترجیه دادم از همون استفاده کنم تا وقتی خراب شد یکی دیگه بخرم. بعد هم برگشتم طرف قنادی پرستو توی خیابان بوعلی که یکی از معروف ترین قنادی هاست برای خرید باقلوا. سه تا باقلوا خریدم یکی لوزی و دو تای دیگه مدل پیچ که فک کنم گل رز هم بهش می‌گن و دوباره برگشتم به طرف مهمانسرا.

وقتی رسیدم مهمانسرا دیدم یک نفر توی اتاق اضافه شده ولی غریبه نبود. یکی از هم اتاقی های قدیمی به اسم امیرحسین بود که توی همین دانشگاه باهم ترم دو هم اتاقی بودیم. اون هم اومده بود برای دفاع ولی حدودا دو هفته دیگه نوبت دفاعش میشد. یکم حرف زدیم و چون خسته بودیم هر دو زود خوابیدیم.
صبح زود ساعت ۷ امیرحسین رفت دانشگاه و من دوباره تنها بودم. ساعت ۱ و ۴۰ دقیقه بلیط اتوبوس داشتم. پس تا اون موقع یکم کار های عقب موندم رو انجام دادم.

راستی دیشب کلی پتو برامون آوردن. البته استفاده نکردم چون از خونه یک پتوی کوچیک با خودم برده بودم و مهمانسرا هم خیلی گرم بود. بدون پتو هم میشد خوابید.

به هر حال تا ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه خودم رو مشغول کردم و بعد هم راه افتادم به سمت ترمینال. حدود یک ساعت توی ترمینال منتظر موندم ولی بهتر از بیکار نشستن توی مهمانسرا بود.

ساعت ۱ و ۳۰ دقیقه سوار اتوبوس بودم. صندلی تک نفره داشتم و اتوبوسش بهتر از اتوبوسی بود که باهاش اومده بودم. حدود ساعت ۷ و ۳۰ از اتوبوس پیاده شدم و برگشتم به طرف خونه.

دفاع پایان نامه – قسمت سوم

به تاریخ ۲۱ بهمن ۱۴۰۲

یکی از استرس هایی که خیلی از بچه‌ها از جمله خود من قبل از دفاع داریم قضیه پذیرایی هست. حدود یکسال پیش توی کانال تلگرام دانشگاه ما بعضی از بچه‌ها به موضوع پذیرایی اعتراض کردن و بچه‌های شورای صنفی این مورد رو بررسی کردند و بعد از اون دانشگاه پذیرایی رو ممنوع اعلام کرده البته اگر کسی بخواد پذیرایی کنه می‌تونه این کار رو انجام بده ولی به شرطی که پذیرایی به شکل پک باشه (برای اینکه محل ارائه تمیز بمونه)

من به چند دلیل پذیرایی نمی‌کنم :
اول اینکه از راه دور میرم برای دفاع و برام سخته که بخوام چیزی آماده کنم.
و دوم هم اینکه وقتی کسایی مثل ما که از لحاظ مالی مشکلی نداریم این کار رو نکنیم بچه هایی هم که وضعشون خوب نیست راحت تر این کار رو نمی‌کنن و بهشون فشار نمی‌آید.

بنظرم خیلی مسخرس این کار، جلسه‌ی دفاع ی جلسه‌ی بیست دقیقه‌ای هست برای اینکه شما بگی چیکار کردی قرار نیست مهمونی باشه، اگر هم پذیرایی قراره انجام بشه یک شیرینی معمولی کفایت میکنه.
همچنین اگر پذیرایی جلسه دفاع هنوز توی دانشگاه شما وجود داره و شما شورای صنفی هستید یا توی موقعیتی هستید که می‌تونید این تغییر رو بوجود بیارید، انجامش بدید. چنین کاری خیلی تاثیر بیشتر و بهتری نسبت به برگزاری کلاس ها اضافه یا اردو های الکی داره.

پ.ن : تقریبا برای دفاع آماده‌ام. بلیط رفت و برگشت رو گرفتم، خوابگاه رزرو کردم، برای ارائه هم آماده‌ام. امیدوارم خوب پیش بره. استرس نمره ندارم و اما حوصله‌ی اینکه بخوام ادامه بدم هم ندارم و امیدوارم تمام بشه و بره.

دفاع پایان نامه – قسمت دوم

به تاریخ ۱۴ بهمن ۱۴۰۲

امروز از طرف دانشگاه بهم زنگ زدن و زمان دفاع رو برام مشخص کردن.
تاریخ دفاع ۲۳ بهمن سال ۱۴۰۲ ساعت ۱۱ الی ۱۲ در آزمایشگاه نرم‌افزار

بیشتر کلاس های دوران ارشد ما هم توی همین آزمایشگاه انجام شد. اسم داور ها رو هم بهم گفتن ولی اینجا نمی‌نویسم. تقریبا یک هفته وقت دارم. کار خاصی برای پایان نامه ندارم که انجام بدم فقط اینکه باید تمرین کنم ۴۲ تا اسلاید رو داخل ۲۰ دقیقه ارائه بدم.

فردا سعی می‌کنم بلیط اتوبوس بگیریم که خیالم از بابت اتوبوس راحت بشه، البته خوابگاه هم باید بگیرم. بعد از دفاع یک شب توی خوابگاه می‌مونم. بنظرم خوبه، دفاع میکنم و خیالم که راحت شد شب توی شهر برای آخرین بار ی چرخی میزنم.
خیابون خیام رو خیلی دوست دارم، مغازه های قشنگی داره، مخصوصا وقتی از سمت میدون امام میرید به سمت خیام (ممکنه اشتباه بگم، اسم خیابون ها رو خوب بلد نیستم) ، آخر خیابون، سمت راست ی مغازه هست که فقط فلاسک های یک نفره چایی میفروشه. من خیلی مغازشو دوست دارم و ی بار هم ازش ی فلاسک خریدم. شاید این دفعه هم که رفتم یکی بگیرم.

قانون LeBlanc

دارم کتاب Clean Code رو میخونم و چیز هایی که ازش جالب باشه رو شاید به شکل پست های کوتاه توی وبلاگ بنویسم.
توی قسمتی از کتاب در مورد اینکه کد بد بنویسیم و بعدا بیایم اصلاحش کنیم صحبت می‌کنه و میگه که این کار خوب نیست و بعد هم به قانون LeBlanc اشاره می‌کنه.

LeBlanc’s low : Later equals never

قانون LeBlanc : بعدا مساوی است با هیچوقت

اگر برنامه‌نویس باشید این قانون رو خیلی خوب درک می‌کنید : )