کتاب “پیرمرد و دریا” یک رمان کوتاه نوشته ی “ارنست همینگوی” است که جزو پرفروش ترین رمان ها و کتاب های اوست.
داستانی کوتاه و روان که به زبان فارسی هم ترحمه شده است.
همینگوی که از نوجوانی به نویسندگی علاقه داشت در سن ۱۵ سالگی داوطلب شرکت در جنگ شد چرا که برای نوشتن کتاب هایش نیاز به تجربه و داستان داشت. ابتدا در خواست او برای شرکت در جنگ به خاطر ضربهای که به چشمش در مسابقه مشت زنی وارد شده بود رد شد اما شش ماه بعد صلیب سرخ آمریکا او را به عنوان راننده آمبولانس پذیرفت و او راهی جنگ شد.
ره آورد او از جنگ پای لنگی بود که به خاطر برخورد گلوله و ترکش مجروح شده بود و همچنین داستانها و اتفاقات بسیار از جنگ که به چشم دیده بود .
همینگوی در نهایت در سال 1961 در سن 61 سالگی با شلیک دو گلوله به زندگی خود پایان داد.
کتاب “پیرمرد و دریا” راوی داستان پیرمرد ماهیگیری به نام “سانتیگو”است که در نزدیکی دریا در کلبه ای قدیمی زندگی میکند و تنها ارتباطش با مردم شاگرد قدیمی او “مانولین” میباشد که به خاطر بد شانسی پیرمرد در ماهیگیری مدتی است که به دستور پدر و مادرش با ماهیگر دیگری به دریا میرود اما هنوز هم با پیرمرد ارتباط نزدیکی دارد.
پیرمرد پس از 84 روز شکست در ماهیگیری اینبار بیشتر از همیشه از ساحل دور میشود. او پس از به دام انداختن یک مارلین بزرگ که بزرگترین شکار او در عمرش است به تنهایی روزها با این ماهی مبارزه میکند تا بتواند آن را بگیرد. اما موقع برگشت بوی خون ماهی، کوسه ها را به طرف قایق جمع میکند. پیرمرد همه ی تلاشش را میکند که از ماهی دفاع کند اما در نهایت کوسه ها ماهی را میخورند و پیرمرد با لاشهی ماهی پس از چند روز به خانه برمیگردد
همینگوی در مورد این کتاب میگوید که تلاش کرده به ساده ترین شکل ممکن این رمان را بنویسد و از نوشتن جزییات دوری کند چرا که خواسته است خواننده با خواندن این داستان درک واقعی از داستان پیدا کند و این داستان مثل یک تجربهی واقعی برای خواننده باشد مثل اینکه واقعا اتفاق افتاده است.
بسیاری معتقد اند که بخشی از این کتاب از روی زندگی “گرگوریو فوئنتس” که یک ماهیگیری پیر است گرفته شده اما خود همینگوی گفته است که این کتاب از زندگی هیچ کسی گرفته نشده است. فوئنتس پیرمردی بود که همینگوی برای محافظت از قایقش او را استخدام کرده بود اما بعد ها دوستی نزدیکی بین همینگوی و فوئنتس شکل گرفت.
همینگوی یک قایق ماهیگیری 12 متری به نام “پیلار” داشت که نام آن را از روی نام همسر دومش انتخاب کرده بود و از آن برای سفر و ماهیگری استفاده میکرد.تصویر زیر همینگوی را در کنار مایک ، به همراه باقی مانده ی یک ماهی 1000 پوندی که نیمی از آن را کوسه ها خوردهاند نشان میدهد.
من ترجمه شدهی کتاب رو خوندم که نجف دریا بندری کتاب رو ترجمه کرده بود و انتشارات خوارزمی هم منتشرش کرده.
ترجمه بدون عیبی نبود ولی قابل قبول بود و تا حد معقولی مناسب.