به تاریخ ۲۷ بهمن ۱۴۰۲
الان که دارم این مطلب رو مینویسم ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه جمعه شب هست. کل امروز رو بارون اومد، الان هم هنوز نمنم داره میاد.
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ حدود ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه رفتم به سمت ترمینال. ساعت ۱۰ شب بلیط اتوبوس داشتم. حدود نیم ساعت زودتر رسیدم. ساعت ۱۰ سوار شدم و تقریبا ۱۵ دقیقه بعد از سوار شدن اتوبوس راه افتاد.

کل مسیر رو بیدار بودم و نتونستم بخوابم، ولی بغل دستیم کل مسیر رو خوابید. یکمی جای منو تنگ کرده بود و بد خوابیده بود ولی اشکالی نداشت، کلا ۶ تا ۷ ساعت قرار بود پیش هم باشیم. ساعت ۴ و ۳۰ دقیقه صبح رسیدم به مقصد. با اینکه زمستون بود ولی اونقدر ها هم سرد نبود. تاکسی گرفتم و مستقیم رفتم سمت خوابگاه داخل خیابان نوروزیان.

ساعت ۴ و ۵۰ دقیقه رسیدم خوابگاه. بعد از اینکه از نگهبانی رد شدم رسیدم به مهمانسرا که قراره یک شب اینجا بمونم. درب مهمانسرا بسته بود و ی شماره موبایل هم روی در بود که بهش زنگ زدم که درب رو برام باز کنه ولی مسئول مهمانسرا گفت که کسی اونجا نیست و ساعت ۸ صبح میاد. یعنی من باید تا ۸ صبح اونجا صبر میکردم.


هوا تاریک بود ولی خیلی سرد نبود. توی محوطهی خوابگاه ها، پشت درب تا صبح منتظر موندم. ساعت ۷ تقریبا هوا روشن و کمی سرد شده بود. اما هنوز مسئول مهمانسرا نیامده بود.


ساعت ۸ مسئول مهمانسرا اومد و رفتم داخل. کل مهمانسرا حدود ۵ تا اتاق داشت ، دو تا حمام ، یک دستشویی و یک آشپزخانه.
اتاق یک ، تخت شماره ۸ مال من بود.




به خاطر تعطیلات و شروع ترم جدید مهمانسرا خالی بود. یکمی جمع و جور کردم و لباس عوض کردم و رفتم به طرف دانشگاه، ساعت ۱۱ زمان دفاع من بود. تقریبا یک ساعت و نیم زودتر رسیدم به دانشگاه. یکی از بچه ها داشت دفاع میکرد و یکی دیگه از بچه ها که قبل من دفاع داشت پشت درب بود تا نوبت دفاعش برسه. من هم به عنوان مهمان دفاعش رو شرکت کردم. استرس داشتم و کلا فراموش کردم عکس بگیرم. آدم های زیادی برای دیدن دفاع نیومده بودند. برای دفاع من دو داور، به همراه استاد راهنما بودن و دو تا دانشجو هم بودن که بعد از دفاع خیلی به من لطف داشتن و کمی باهم صحبت کردیم.
از روز قبل که بیدار شده بودم دیگه نخوابیده بودم و یعنی تقریبا ۳۰ ساعتی بود که نخوابیده بودم ولی اصلا خوابم نمیومد.
ساعت ۱۱ داشتم لپ تاپ رو برای دفاع آماده میکردم و ساعت ۱۱ و ۲۰ دقیقه ارائه استارت خورد. دقیقا ۲۰ دقیقه صحبت کردم و بر خلاف انتظار خودم اصلا استرس نداشتم و خوب پیش رفت. بعد هم داور ها شروع کردن به سوال کردن که اونم خیلی خوب پیش رفت و تقریبا تونستم با کمک استاد راهنمام جواب های خوبی بدم. در نهایت هم من راضی بودم، هم استاد راهنما و هم اون دو تا دانشجویی که مهمان بودند. برای چند دقیقه از جلسه دفاع فرستادنم بیرون تا داوران و استاد راهنما نمرهی نهایی رو مشخص کنند. نمره نهایی ۱۸.۹۰ از ۱۹ بود. اون یک نمره هم اگر پایان نامه رو چاپ کنم بهم بعدا میدن. حس خوبی بود. چنتا برگه رو امضا کردم و بیرون از جلسه منتظر استاد راهنما بودم که باهم صحبت کنیم. بعد از اتمام دفاع برگشتم به طرف مهمانسرا.

رسیدم مهمانسرا لباس عوض کردم و حدود ساعت ۱ و نیم خوابیدم. ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه دوباره رفتم بیرون که توی شهر ی چرخی بزنم و یکم خرید کنم. طبق عادت همیشه قبل از رسیدن به میدان اصلی شهر (بهش سبزه میدون یا میدون امام هم میگن) از اتوبوس پیاده شدم و رفتم به طرف بازار سنتی شهر. لپ تاپ و چنتا وسیلهی دیگه که توی خوابگاه نذاشته بودم توی کوله پشتیام بود و یکمی سنگینیش اذیتم میکردم. بازار سنتی تو در تو و بزرگه. چنتا جای تاریخی هم وسط بازار هست که من دقیقا نمیدونم چی هستن ولی فک کنم بهش میگن سعد السلطنه.





بعد از بازار سنتی رفتم خیابون خیام ، که محلهی ژیگول تری هست. رفته بودم که قاب برای گوشیم بخرم ولی اون مغازهای که دنبالش بودم رو پیدا نکردم. سمت فلاسک فروش هم رفتم ولی فلاسک نخریدم. فلاسک قبلیم هنوز سالم بود و ترجیه دادم از همون استفاده کنم تا وقتی خراب شد یکی دیگه بخرم. بعد هم برگشتم طرف قنادی پرستو توی خیابان بوعلی که یکی از معروف ترین قنادی هاست برای خرید باقلوا. سه تا باقلوا خریدم یکی لوزی و دو تای دیگه مدل پیچ که فک کنم گل رز هم بهش میگن و دوباره برگشتم به طرف مهمانسرا.
وقتی رسیدم مهمانسرا دیدم یک نفر توی اتاق اضافه شده ولی غریبه نبود. یکی از هم اتاقی های قدیمی به اسم امیرحسین بود که توی همین دانشگاه باهم ترم دو هم اتاقی بودیم. اون هم اومده بود برای دفاع ولی حدودا دو هفته دیگه نوبت دفاعش میشد. یکم حرف زدیم و چون خسته بودیم هر دو زود خوابیدیم.
صبح زود ساعت ۷ امیرحسین رفت دانشگاه و من دوباره تنها بودم. ساعت ۱ و ۴۰ دقیقه بلیط اتوبوس داشتم. پس تا اون موقع یکم کار های عقب موندم رو انجام دادم.

راستی دیشب کلی پتو برامون آوردن. البته استفاده نکردم چون از خونه یک پتوی کوچیک با خودم برده بودم و مهمانسرا هم خیلی گرم بود. بدون پتو هم میشد خوابید.

به هر حال تا ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه خودم رو مشغول کردم و بعد هم راه افتادم به سمت ترمینال. حدود یک ساعت توی ترمینال منتظر موندم ولی بهتر از بیکار نشستن توی مهمانسرا بود.

ساعت ۱ و ۳۰ دقیقه سوار اتوبوس بودم. صندلی تک نفره داشتم و اتوبوسش بهتر از اتوبوسی بود که باهاش اومده بودم. حدود ساعت ۷ و ۳۰ از اتوبوس پیاده شدم و برگشتم به طرف خونه.