الان که دارم این مطلب رو مینویسم هوش مصنوعی و مخصوصا Chat GPT خیلی ترند شده و سر و صدا کرده. مثل همیشه خیلیا ترسیدن ، خیلیا نگران آینده شغلیشون هستند که توسط هوش مصنوعی از بین بره، خیلی ها شدن قهرمان هوش مصنوعی و Chat GPT و مثل همیشه دارن دوره (پکیج) هاشون رو میفروشن و خیلیا هم از هوش مصنوعی میخوان که آینده رو براشون پیش بینی کنه و بعضیا هم دارن شورش رو درمیان که فلان موسیقی با صدای فلان خواننده و … .
برای من خوندن کتاب ۲۱ درس برای قرن ۲۱ همزمان شد با معرفی و عرضه عمومی Chat GPT. خوندن کتاب یکم طول کشید به این خاطر که هم من یکم سرم شلوغ بود و در گیر دانشگاه بودم و هم اینکه داشتم کتاب انسان خداگونه رو میخوندم که یهو وسطش تصمیم گرفتم فعلا ادامه ندم و بعدا بیام سراغش.

نویسنده کتاب معروف هست و نیاز به تعریف و معرفی نداره. قبلا هم اینجا در موردش نوشتم.
کتاب سعی میکنه با توجهه به اتفاقاتی که توی دنیا در حال افتادن هست نگاهی به آینده داشته باشه و چیز هایی که ممکنه روزی با اون ها رو به رو بشیم رو گوش زد کنه. بخش های مختلف کتاب به هوش مصنوعی اشاره هایی داره و از تاثیراتش توی دنیا و آینده صحبت میکنه.
من تا الان دو کتاب و نصفی (انسان خداگونه رو یکبار دیگه کامل میخونم) از یوال نوح هراری خوندم و کتاب های هراری رو به این خاطر دوست دارم که ترکیبی از چیز هایی هست که همیشه میخواستم کنار هم ببینم، ترکیبی از تاریخ و علم بدون هیچ بایاس (bias که گوگل به جانب داری ترجمش کرد) نسبت به دین یا طرز فکر خاصی.
نوع نوشتن یوال نوح هراری توی هر دو کتابی که خوندم به این شکل بود که یک مسئله رو مطرح میکنه بعد مسئله رو باز میکنه و سعی میکنه از بعد هایی مثل تاریخ، دین و سیاست توضیحشون بده.
همونطور که قبلا هم گفتم کتاب پر از رفرنس و ارجاع به مقاله های مختلف هست و وقتی کتاب رو میخونید در واقع این حس رو دارید که مقاله علمی میخونید اما حوصلتون سر نمیره.
مثل همیشه نوشته های یوال نوح هراری (و نه صرفا همین یک کتاب) رو توصیه میکنم. کتاب های هراری این جوری هستن که بعد از خوندشون واقعا یک تغییر بزرگ توی مغز خودتون احساس میکند. واقعیت های روزمره زندگی رو از یک دریچه جدید میبینید. شما رو مجبور میکنه به فکر کردن به روش جدید.
در آخر هم بگم که کتاب چاپ و فروشش ممنوعه. مثل همیشه دلیلش مشخصه و امیدوارم روزی برسه که ما خودمون تصمیم بگیریم که چه کتابی رو باید بخونیم و چه کتابی رو نباید.
کتاب رو پنجم آبان ماه سال ۱۴۰۱ از قزوین خریدم. زمانی که خیابون ها شلوغ بود و من دانشجوی ارشد بودم(هنوز هستم و این لعنتی تموم نشده). این کتاب رو به همراه چنتا کتاب دیگه به عنوان یادگاری از دوران دانشجویی ارشدم خریدم.