بایگانی ماهیانه: اسفند 1399

تصویر جلد کتاب مرجع کامل جاوا

مرجع کامل جاوا

کتاب مرجع کامل Java نوشته “هربرت شیلد” کتابی هست که من قبلا برای جاوا خوندم و خواستم اینجا هم معرفی کنم .‌
من تقریبا با خوندن کتاب فارسی برای برنامه نویسی یا کلا هر موضوعی که به کامپیوتر مربوطه مخالفم به این خاطر که اکثر مترجم ها کلمات رو دقیقا همون چیزی که معادل فارسیش هست ترجمه میکنن و خب این خیلی مفید نیست بعضی وقت ها بهتره که همون کلمه انگلیسی و اصلی گفته بشه تا اینکه بخوان ترجمش کنند. توی محیط های فنی هم معمولا از کلمات انگلیسی استفاده میکنند که دونستن اون کلمه ها مفید تره تا دونستن ترجمشون ، توی سطح بالاتر هم که داکیومنت های زبان برنامه نویسی یا اون تکنولوژی ، که اونا  هم به زبان اصلی هستن پس خوندن منابع اصلی به زبان اصلی خیلی مفید تر هست.
این کتاب هم از کتاب های ترجمه شده‌ی دیگه مستثننا نیست و مشکلات ترجمه ی خیلی زیادی توش وجود داره در حدی که بعضی جاها قابل فهم نیست اما دلیلی که باعث شد درموردش بنویسم اینه که خیلی از مفاهیم رو به شکل خوب و با مثال خوب توضیح داده . تقریبا می‌تونم بگم به ازای هر مبحثی حتما یک مثال عملی همراه با سورس کد برنامه رو داره و خب موقع خوندن میتونه کمک کننده باشه.
مشکل بعدی ی مشکل شخصی هست که من با بیشتر اتفاقات دارم اونم بحث کامل بودن یک چیزه ، مثلا این کتاب گفته که مرجع کامل جاوا هست و جالبیش اینه که داخل خود کتاب خیلی از مباحث رو که میخواد تعریف کنه میگه که اینجا فقط مقدمه‌ش رو بررسی میکنیم و این خودشه تناقضه 🙂 . خیلی بهتر بود به جای گفتن مرجع کامل جاوا ‌، اسمش رو مقدمه ‌ای بر درک مفاهیم جاوا  میذاشت یا چیزی شبیه به این.

 

چیز دیگه‌ای که توی این کتاب بنظر من نکته مثبتی هست ، سرفصل مطالبی هست که انتخاب شده . نویسنده مفاهیم اصلی جاوا و اون چیز هایی که بیشتر مواقع بهشون نیاز داریم رو توی سرفصل ها آورده . بعضی از مباحث هم فقط به شکل تیتر و معرفی کلی آورده که مشخصا اگر کسی میخواد اون مباحث رو بیشتر یاد بگیره خودش میتونه در موردشون بخونه و مسیرش رو پیدا بکنه.
مباحث رو بصورت کلی توی ۳ بخش توضیح داده که بخش اول در مورد زبان جاوا و کلیت مفاهیم مثل متغیر ها، کلاس ها ، شرط ها و … هست. بخش دوم کتابخانه های اصل مثل util ، net ، رشته ها‌ و چنتا کتابخونه مهم دیگه رو بررسی کرده.بخش آخر هم توسعه نرم افزار با جاوا رو گفته که در مورد swing صحبت کرده و یک بحث کوچیک هم درمورد servlet ها.
و در  کل کتاب توی ۳۲فصل نوشته شده.همچنین بر اساس java SE 8 هست که خب یکی از ورژن های اصلی جاوا به حساب میاد.
کتاب رو الناز قاسمی و ایمان سلیمانی ترجمه کردن و نشردانشگاهی کیان هم منتشرش کرده.کتاب ۹۲۸ صفحه داره و چاپ سیاه و سفید.
در کل به نظرم کتاب خوبیه اما برای شروع و افراد مبتدی پیشنهاد نمیکنم. اگر مدتی هست که جاوا کار میکنید این کتاب میتونه مفید باشه براتون چون هم یک یاد آوری از اصول جاوا داره و خب بعضی جا هاهم درک بهتر از تاریخچه و اتفاقات جاوا میده.

کامپیوتری میخواهم که صاحب آن باشم

امروز داشتم مطلبی رو از یک وبلاگ شخصی می خوندم که به نظرم جالب اومد گفتم من هم در موردش بنویسم. اونم این بود که ما صاحب کامپیوتر هامون نیستیم.
ما حتی صاحب سیم کارت هامون یا حتی صاحب موبایل هامون هم نیستیم.
هزینه های زیادی رو بابت خرید یک گوشی یا یک سیم‌کارت میدیم ولی در نهایت کسی دیگه روی اون ها کنترل داره . این اتفاق هم توی سطوح مختلف میفته ، از لول های پایین که شرکت هایی مثل گوگل و … شروع میکنن به جمع کردن اطلاعات کاربراشون به بهانه اینکه میخوان به اونا کمک کنن ، تا سطح دولت های مختلف که از در پشتی یا شنود استفاده میکنند به این بهونه که میخوان مراقب ما باشن و امنیتمون رو تأمین کنن تا نشون دادن و فرستادن تبلیغ روی سیم کارت هایی که چندین برابر پول واقعیشون پول دادیم.
وجه مشترک همشون هم اینه که میخوان به ما کمک کنن و اینا فقط به خاطر کمک به ماست.
اگر من پول دادم و یک سیم کارت خریدم این سیم‌کارت منه و نباید کسی روش تبلیغ بفرسته و من رو مجبور کنه به دیدن یا خوندن چیزی که نمیخوام یا اگر پول دادم و ی لپ‌تاپ خریدم کسی نباید من رو مجبور کنه که از چه نرم افزار هایی استفاده کنم ، که اگر منو مجبور کنه یعنی من صاحب لپ‌تاپم نیستم و باید چیزی که اون میگه رو گوش کنم
با توجه به شکل زندگی امروزی این قضیه غیر‌قابل انکار و غیر قابل جلوگیریه. استفاده نکردن از هرکدوم از این وسایل باعث میشه که از جامعه دور بشید و شاید حتی زندگی رو هم مختل کنه .نویسنده اصلی توی قسمتی از مطلبش میگه که شاید باید بریم سراغ کامپیوتر هایی مثل x286 DOS که نتونن مارو دنبال کنن ولی باز هم این مشکل به شکل های دیگه ادامه پیدا میکنه. دوربین هایی که درسطح شهر نصب هستن و دائما اطلاعات آدمارو دارن و میدونن که شما الان کجایید یا دارین چیکار میکنین.
حتی سیستم هایی هم که از رمزنگاری استفاده میکنن هم نمیشه بهشون اعتماد کرد چون که خیلی از این الگوریتم های رمزنگاری توسط همون شرکت ها یا دولت ها طراحی میشن و خب نتیجه قابل حدسه.‌ استفاده از الگوریتم های متن باز هم مشکلات خودشون رو دارن که دائما این مشکلات گزارش میشن و برطرفشون میکنن.
یکی از دلایلی که من لینوکس رو به سیستم های دیگه ای (الزاما اینجا ماکروسافت و اپل ) ترجیح میدم آزادی بیشتری هست که می‌شه داشت. توی ویندوز شما عملا نمیدونی چه اتفاقی داره میوفته چون فقط قسمت های رو دارید می‌بینید که اون ها به شما اجازه دادن و خیلی از قسمت ها کدش قابل مشاهده نیست و ممکنه درب های پشتی ، سیستم های لاگر و … وجود داشته باشن. موضع اپل هم که از اول مشخص بوده ، قفس طلایی که شما فقط اجازه دارید از نرم افزار هایی که اونا اجازه میدن استفاده کنید.
فعلا که کار خاصی نمیشه با این قضیه کرد . به امید روزی که شاید قانونی تصویب بشه که اوضاع رو بهتر کنه.

برای انجام کاری، لازم نیست توی اون کار خوب باشیم

یکی از تصورات غلطی که همیشه وجود داشته برای خیلیا این بوده که اگر توی کاری بهترین نیستیم پس نباید انجامش بدیم و همین باعث میشه که هیچ وقت اون کار رو شروع نکنیم و با تصور اینکه توی اون کار خوب نیستیم حتی به نتیحه گیری هم نرسیم چون واقعا هیچ وقت انجامش ندادیم.
دلیل انجام ندادن کار ها هم میتونه چیز های متفاوتی باشه مثل ترس از شکست ، ترس از سرزنش ، اینکه مردم در مورد ما چی فکر میکنند و چیز های دیگه.
و خب همیشه عذاب امتحان نکردن بیشتر از عذاب شکست بوده پس بهتره که شروع کنیم به انجام دادنش نهایتا توی بد ترین حالت به شکست میرسیم و اتفاق خیلی خاصی نمیفته تاره تجربه هم بدست میاریم که مسلما ارزشمنده.
مسئله ی دیگه اینکه توی دنیا یک نفر که کامل همه چیز رو بلد باشه یا همه چیز رو باجزئیات دقیق بدونه وجود نداره ، منظورم از وجود نداره این هست که کسایی هم که توی یک کار مهارت زیادی دارند  بعضی اوقات یکسری چیز های رو فراموش میکنن. پس ترس از سرزنش دیگران یا اینکه بقیه چطوری در مورد ما فکر میکنند خیلی معنایی نداره.
راه حلش هم خیلی سادست کافیه سعی کنیم انجامش بدیم ، با حوصله پیش بریم ، یادبگیریم و مهمتر از همه تجربه کنیم و از مسیر لذت ببریم.
همه ی ما در نهایت تبدیل میشیم به چیزی که داریم در مسیرش حرکت میکنیم . فرض کنید یک کاری رو بلد نیستید اما از امروز شروع می‌کنید به انجام دادنش و قراره که یکسال انجامش بدید. اگر توی اون کار بدترین هم باشید بعد از گذشت یکسال مطمئنن پیشرفت کردید و با روز اولتون فرق کردید.پس میشه گفت که استعداد نقش اصلی رو بازی نمیکنه و تلاش ماست که مشخص میکنه چه اتفاقی بیفته.
البته اینم بگم که همه چیز به تلاش بستگی نداره و عوامل دیگه هم هستن که تاثیر میزارن، مشکل اصلی خیلی از کتاب ها مثل ، “قورباغه را قورت بده” یا مثلا “تخت خوابت رو مرتب کن” هم همینه . توی این جور کتاب ها میگن که مثلا اگر هرروز ساعت ۶ از خواب بیدار شی و همیشه تا دیر وقت بیدار باشی و تلاش کنی پس حتما موفق میشی اما “حتما” در کار نیست .
زندگی ما خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر زندگی دیگران هم قرار میگیره و اینکه اتفاقات توی چه زمانی و به چه شکلی برامون پیش میان هم مهمه.
ی جمله ای رو هم چند وقت پیش یادم نیست کجا خوندم و نمیدونم از کیه ولی به نظرم این جمله نقش تلاش رو به خوبی نشون میده “شانس زمانی معنی پیدا میکنه که شما براش آماده باشید”